سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر از خدا چنانکه باید می ترسیدید، به دانشی بی نادانی دست می یافتید و اگر خدا را چنانکه باید می شناختید، با دعایتان کوهها از میان می رفتند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 90 آذر 24 , ساعت 11:2 عصر

مانده ام وقتی ماندنت را می بینم...

 

صبر فقط صبر تو !

چگونه تاب آوردی عشقت را بی کس و یاور؟

چگونه دیدی سرش را بی تن، بر فراز قله های افتخار؟

چگونه دستت را زیر پیکر اسب تاخته اش بردی و از اعماق قلبت گفتی:

               " الهی تقبل منا هذا القربان "

چطور شاکرانه سر به سجده گذاشتی و نماز تقرب می خواندی بین آن همه درد؟

چقدر ماندنت برایم عجیب و زیباست که گفتی:

              " ما رایت الا جمیلا "

این کلمات چگونه از زبانت جاری می شد؟

و چگونه وچگونه و چگونه...؟!

بی بی !

مانده ام وقتی ماندنت را می بینم!



لیست کل یادداشت های این وبلاگ